نتیجه مدیریت ،نخبگان
، کارآفرینی ،توسعه پایدارو سرمایه های انسانی
نام و نام خانوادگی نویسنده اول:
عبدالرحیم دلشاد اینچه برون
www.info@delshadmashin@gmail.com
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران مدیر عامل شرکت مخترع پژوهشگر
نام و نام خانوادگی نویسنده دوم :
جواد قلیچلی
استاد دانشگاه ازاد اسلامی واحد گنبد
چکیده :
در این پژوهش به اهمیت مدیریت در بهره برداری ازنخبگان جامعه ، وتاثیر ان در توسعه پایدار ، کارآفرینی و مولفه های توسعه پایدار کل جامعه تعریف و تشریح شده است . چون مدیران بمنزله سرمایه ها ونیروهای فکری خلاق ، بعنوان مزیت رقابتی سازمانهای امروزی تعریف شده و ارتباط آنان در راه گشایی نخبگان با کارآفرینی و جایگاه آنان درپیشرفت و توسعه پایدار بررسی شده است . در پایان می توان اینگونه نتیجه گیری نمود که مدیریت در شناخت و راه گشایی نخبگان بعنوان سرمایه های فکری نیروی محرکه تولید وصادرات فناوری و توسعه پایدار هر کشوری هستند و با توجه بیشتر نسبت به آنان می توان این روند رشد و توسعه را سریعتر پیمود .
واژه های کلیدی : پیشرفت ، توسعه پایدار ، مدیریت ، نخبگان، کارآفرینی ، سرمایه های انسانی
مقدمه
در هزاره سوم که جوامع با سرعت چشمگیری در حال پیشرفت و توسعه می باشند حضور نخبگان در عرصه های علمی و صنعتی و ساخت و تولید دانشهای زیربنایی می تواند بسیار موثر باشد . استفاده از قابلیت های این گروه در قالب کارآفرینی و حمایت از آنان می تواند در ایجاد و تقویت انگیزه آنان در جهت ارتقاء و پیشرفت کشور تاثیر گذار باشد که احقاق این امر نیاز به وجود مدیران با استعداد در زمینه شناخت نخبگان و دادن میدان و فرصت به این افراد در زمینه های مختلف استعدادی انها می باشد. در این پژوهش به دنبال تعریف پیشرفت و خصوصا توسعه پایدار و کارآفرینی و نقش و جایگاه مدیران ونخبگان در کارآفرینی و به تبع آن در توسعه پایدار کشور می پردازیم .
۱ – مدیریت
مدیریت درهرجامعه درهرسطح ومقطعی که باشد ازمهمترین ارکان پیشرفت وتوسعه پایدار محسوب میشودو رسیدن به پیشرفت واقعی بدون اهمیت به این مهم ،به دست نمی ایددر جهان کشورهایی را شاهد هستیم که بدون داشتن سرمایه های طبیعی وزیرزمینی بامدیریت کلان وجذب استعدادهاو نخبگان دیگر ممالک توانسته اند بادست یابی به علوم وصنایع مادرجزو پیشرفته ترین کشورها باشند ولی درمقابل کشورهایی را سراغ داریم که بادارا بودن منابع وثروتهای عظیم خدادادی بعلت عدم مدیریت خوب، کشوری جهان سومی محسوب میشوند در این بین کشورهایی را سراغ داریم که هم ثروت داشتند وهم مدیریت که اکنون ازکشورهای ابرقدرت جهان هستنددر کشور عزیز ما ایران متاسفانه به علت های مختلف مدیریت دستیابی به علوم و صنایع مادر به موقع صورت نگرفت و در این بین نخبگان نیز نادیده گرفته شدند و هیچ جایگاهی به انها داده نشد وسوء مدیریتها باعث سردر گمی و بلا استفاده ماندن این ثروت های عظیم شد که به روایت ریاست اسبق بنیاد ملی نخبگان خانم سلطانخواه در مجلس شورای اسلامی وقت ۸۸درصد این قشر با ارزش باعث خروج انها از کشور شده است که این امر ضعف مدیران کشور را در تمامی سطوح جامعه نمایان میسازد.
مدیر باید شخصی باشد که در توسعه و مهمتر از ان پایدار نمودن نهاد و سازمان خود در معلومات و تجربیات مورد نیاز و شناخت مشکالات و کاستی ها،اولین باشد و از قدرت بالایی درتشخیص اولویت های افراد داشته باشد و با اعتدال و اقتدار و بدور از تعصبات گوناگون بتواند تصمیمات درست و منطقی اتخاذ نماید .
دریک کشور داشتن ستاره مهم نیست ابتدا ستاره شناس های قدری داشته باشد تا ستاره ها را کشف نمایدلذااساس کار مدیران همین است تشخیص سلسله مراتب عالی تا خوب و پایینتر کار مدیر است در سطح بالا اگر مدیری بی قابلیت گمارده شود کل سیستم تحت کنترل خود را ناخواسته در طول زمان به زوال میکشاند
در یک تعریف کلی مدیریت یعنی رسیدن به هدف عالی پیشرفت جامعه در تمام سطوح بادادن مسئولیت و منابع به افراد جامعه برای توسعه و بهره مندی و کنترل انها در این راستا با چشم انداز چند محصولی میباشدکه اگر به چند محصول برساند مدیریت کرده است
۲ – نخبگان
نخبگان، درصد بسیار کمی از جامعه را تشکیل میدهند که استعدادهای برتر محسوب شده و افرادی با زایشهای جدید فکری هستند که میتوانند در سطوح مختلف نو اوری ایجاد کنند و ثروتهای بسیار عظیم و کارساز هر مملکت محسوب میشوند که ازمهمترین نکات بهره برداری از این ثروتهای استعدادی ، شناخت و راهگشایی این قشر،توسط مدیران ان جامعه میباشدکه با نهادینه کردن این استعدادها در بخشهای مختلف کشور و با شناخت و قرار دادن فرصتهای مناسب دراختیار انها بتوان،در راه پیشرفت وتوسعه پایدار کشور بهره کافی در منافع ملی استفاده نمود وبا در اختیار گرفتن نخبگان واعتماد به انهااز فرصت سوزیها جلوگیری شود واز ناامیدی وفرار این استعدادها جلو گیری بعمل اید.
۳ – سیر تکوینی مفهوم توسعه
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و در فضای ناشی از ظهور نظامهای کمونیستی درجهان و اوج گیری مبارزات استقلال طلبانه ملل جهان سوم، نظریه پردازان آمریکایی، رهیافت “نوسازی” را مطرح کردند که عبارت بود از فرایندی یگانه، مترقی، یک سویه، مرحله بندی شده برگشت ناپذیر که به سوی الگوی مطلوب(جامعه آمریکا) درحرکت است. مکتب “وابستگی” از دل نقد مکتب “نوسازی” کلاسیک و نو و به عنوان صدایی از “پیرامون” متولد شــــد. در مقابل نوسازی که دلایل عقب ماندگی را “درونی” معرفی می کرد، مکتب وابستگی این دلایل را “بیرونی” دانست. این رهیافت نیز درپی تجارب ناموفق و اثبات ناکارآمدیها در پاسخ به نقدهای متنوع به تجدیدنظرهای وسیعی تن داد و به این ترتیب مکتب “وابستگی نو” به وجود آمد.
رهیافت “مارکسیسم کلاسیک” با مدنظر قـــراردادن فـرضیه “تکامل” حتی برخی از جنبه های استعمار را مثبت تلقی می کرد. “نومارکسیست ها” با نقد بخشی از میراث مارکسیسم، سعی کردند که باتوجه به واقعیتها قرائتی روزآمد از این اندیشه عرضه کنند.
بنابراین، مکتب نوسازی، وابستگی و مارکسیسم عمده ترین رهیافتهای توسعه درجهان سوم بوده اند. در این مکتبها اغلب با نگاهی اقتصادی به فرایند توسعه، فرهنگ و سیاست عملاً مــــوردغفلت قرارگرفته بود. در این نظریه پردازیها همچنین فراموش شده بزرگ، انسان بود، حال آنکه توسعه به نام او آغاز شده بود. درحال حاضر، مفروضات کهن در برابر تجارب کشورها و نیز ظهور تحولات فکری و اجتماعی جدید رنگ باخته اند. “توسعه پایدار” درجهان متحول کنونی، با نگاهی به قرن بیست و یکم تولدیافته. و در این مناظره اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیط زیست، امنیت، آموزش، بهداشت، اخــلاق و غیره در کنار هم موردتوجه قرار گرفته اند.
۴ – پیشرفت و توسعه پایدار
پیشرفت عبارت است از به دست اوردن فناوری و علوم پایه که در تحقق این اصل مماس بر پیشرفت توسعه حاصل میگردد و برای پایداری این توسعه تداوم پیشرفت و نواوری نیاز است یعنی برای توسعه پایدار پیشرفت نو اوری و فن اوری نیاز کار است و بدون ان توسعه پایدار محقق نخواهد شد یک واحد تولید بر پایه کپی رایت تک محصول است و همیشه وابستگی خواهد داشت که توسعه در این واحدها کاذب است ولی یک واحد تولیدی خود کفا وبا فن اوری اختصاصی دارای چهار محصول خواهد بود و هیچ وابستگی به بیرون خود نخواهد داشت و محصولات ان ۱- تولید محصول فناورانه،۲- تولید تجهیزات ۳-صادرات فناوری ۴-صادرات تکنیسین نیز به محصولات سازمان افزوده می شود و این اصل جز با اجماع مدیریت و نخبگان میسر نخواهد شد و پیشرفت و توسعه برای پایدار بودن باید بین مدیران ونخبگان(بعنوان سرمایه های فکری وانسانی)درجهت دستیابی به هدفی خاص اجماع نظری وعملی وجود داشته باشد. توسعه اقتصادی عبارتست از رشد اقتصادی همراه با تغییرات بنیادین در فناوری و فن افرینی و تکامل و شناخت مدیریت و افزایش ظرفیتهای تولید و توانایی صدور فناوری اعم از ظرفیتهای تولید علم مورد اشتغال و ظرفیت های فیزیکی ، انسانی و اجتماعی و رشد کمی و کیفی تولید حاصل خواهد شد که در کنار آن نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد.
چند دهه از آغاز تلاشهای بین المللی برای توسعــه گذشته بود، بدون آنکه دگرگونی بنیادینی در زندگی مردم جهان پدید آید. نیونی (NYONI) پژوهشگربرجسته آفریقایی نوشت: “نتایج غلط به دست آمده، ریشه در مبانی و مفروضات و سیاستگذاریهای نادرست دارند” و این نکته ای بود که به ویژه در دهه ۱۹۸۰ توجه پژوهشگران بسیاری بر آن متمرکز شده بود. برخی از اندیشمندان، فراتر از آن، حتی از شکست پروژه توسعه سخن به میان آوردند.
براساس گزارش برانت لند (رشد کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه = WCED ) توسعه پایدار عبارت بود از توسعه ای که نیازهای کنونی جهان را تامین کند، بدون آنکه توانایی نسلهای آتی را دربرآوردن نیازهای خود به مخاطره افکند و این که توسعه پایدار “رابطه متقابل انسانها و طبیعت در سراسر جهان است.(UNESCO ۱۹۹۷:۱۳)
کمیسیون جهانی محیط زیست ، توسعه پایدار را این گونه تعریف کرد: “توسعه پایدار فرایند تغییری است در استفاده از منابع، هدایت سرمایه گذاریها، سمت گیری توسعه تکنولوژی و تغییری نهادی است که با نیازهای حال و آینده سازگار باشد”.(UNESCO ۱۹۹۷)
“توسعه پایدار” انسان محور است و باتوجه به گستردگی مباحث و قابلیتهای بسیار آن به سرعت به مهمترین مناظره کنونی و نیز یکی از مهمترین چالشهای قرن بیست و یکم تبدیل شده است.
توسعه پایدار گستره نوینی است که در واپسین سالهای قرن بیست و یکم فراراه بشر گشوده شد و از آن رو که انسان محور و بقای عزتمند او را هدف قرار داده بود، به زودی فراگیر شد و بر دلها نشست.
جهان سوم که قرار بود در نتیجه “مراحل تــوسعه” به رشد، رفاه و آزادی نائل شود، آشفته تـــر از پیش، گرفتار در فقر، نابرابری، بی عدالتی و عقب ماندگی شد و اوضاع به مراتب شکننده تر و نابسامان تر از گذشته شد.البته این نابسامانیها نتیجه سوءمدیریتهاست چون زمانی که زیر بنا نادیده گرفته میشود واصول پیشرفت که در دانشگاهها توسط نخبگان باید پایه گذاری گردد نادیده گرفته میشود تمام برنامه ها معکوس نتیجه میدهد وبجای پیشرفت و توسعه پایدار پس رفت و فروپاشی توسعه رخ میدهد که این مهم باعث تعطیلی واحد ها و سازمانها و همچنین افزایش امار بیکاری و خودبخودی باعث تخریب استعدادها و برتری های بدست امده قبلی میشود و روز بروز باعث زوال جامعه میگردد.
توسعه پایدار عرصه نوینی است که همزمان هم سیاست و فرهنگ را موردتوجه قرار می دهد و هم بر رونق اقتصاد و تجارت و صنعت تاکید می ورزد. هم از محیط زیست و همزیستی با طبیعت حمایت می کند و هم از حقوق برابر انسانها. هم به مسائل داخلی کشورها می پردازد و هم به مسائل بین المللی. واقعیت این است که پایداری در عصر جدید تبدیل به معیار شده است. زبان جدیدی در گستره این مناظره درحال تولد است که ظرفیتها، توانمندیها و راهکارهای متفاوتی را عرضه می کند. زبانی که از ضروری ترین نیازهای بشر منشأ گرفته است.
توسعه پایدار در سالهای پایانی قرن بیستم به عنوان یکی از مناظرات محوری جهان تقریباً همه عرصه های حیات بشری نظیر فقر، نابرابری، آموزش و بهداشت، محیط زیست، حقوق زنان و کودکان، آزادی ملتها و نیز صنعت و سیاست و اقتصاد و همکاریهای بین المللی را تحت تاثیر قرار داد، و به عنوان گستره ای نوین با داعیه پاسخ به مسائل خطیری که چرخه حیات و طبیعت و نوع بشر را به مخاطره افکنده است، درعصر جدید مطرح شد .
همانگونه که “ولفگانگ زاکس” گفته است، ازاین پس، “توسعه بدون پایداری و پایداری بدون توسعه وجود نخواهد داشت” و این بیانگر پیوند نوینی است. توسعه از طریق این پیوند، شادابی و سرزندگی دوباره یافته است. براساس اعلامیه ریو:
ـ در توسعه پایدار، انسان مرکز توجه است و انسانها، هماهنگ با طبیعت ، سزاوار حیاتی توأم با سلامت و سازندگی هستند؛
ـ توسعه حقی است که باید به صورت مساوی نسلهای کنونی و آینده را زیرپوشش قرار دهد؛
از جمله شاخصهای توسعه اقتصادی یا سطح توسعهیافتگی میتوان این موارد را برشمرد:
۱– ۴ . شاخص درآمد سرانه
از تقسیم درآمد ملی یک کشور (تولید ناخالص داخلی) به جمعیت آن، درآمد سرانه بهدست میآید. این شاخص ساده و قابلارزیابی در کشورهای مختلف، معمولاً با سطح درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مقایسه میشود
۲– ۴ . شاخص برابری قدرت خرید (PPP)
شاخص درآمد سرانه از قیمتهای محلی کشورها محاسبه میگردد و سطح قیمت محصولات و خدمات در کشورهای مختلف جهان یکسان نیست. یکی از روشها ی متداول برای مقایسه ساختار اقتصادی کشورهای مختلف، استفاده از شاخص برابری قدرت خرید است. در این روش، مجموعهای از قیمتهای کالاهای حاکم در یک کشور در نظر گرفته میشود و از آن برای ارزیابی قیمت تمام شده تولید در سایر کشورها استفاده میشود.
مولفه های توسعه پایدار
۳- ۴ . شاخص درآمد پایدار ( GNA, SSI)
در این روش، هزینههای زیستمحیطی که در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد میگردد نیز در حسابهای ملی منظور گردیده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محیط زیست) و سپس میزان رشد و توسعه بدست میآید.
۴– ۴ . شاخص توسعه انسانی (HDI)
این شاخص در سال ۱۹۹۱ توسط سازمان ملل متحد معرفی گردید که براساس این شاخصها محاسبه میگردد: درآمد سرانه واقعی (براساس روش شاخص برابری خرید)، امید به زندگی (دربدو تولد) و دسترسی به آموزش (که تابعی از نرخ باسوادی بزرگسالان و میانگین سالهای به مدرسهرفتن افراد است).
۵– ۴ . حضور زنان در عرصه اجتماعی
هر چه حضور فعال زنان در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بیشتر باشد، جامعه توسعه یافتهتر است. درجوامع توسعه نیافته، نیمی از جمعیت را زنان تشکیل میدهند که اکثرا بیکارند و به این ترتیب نیروی انسانی در این کشورها به نصف کاهش یافته است.
در کشورهای جهان سوم حضور زنان در عرصه های اجتماعی با کشورهای توسعه یافته متفاوت است چون این حضور بعلت فقر خانوادهها و یا کاستن و بهبود بخشیدن فقر میباشد که خود باعث مشکلات عدیده در این جوامع میگردد
۶– ۴ . استقلال ملی
به این مفهوم که سایر دولت ها به میزان زیادی نتوانند بر تصمیمات دولت ملی نفوذ و تأثیر به سزا داشته باشند.
در چشم انداز پایداری، مهمترین سرمایه کشورها سرمایه های انسانی است. همانگونه که بیان گردید شاخص توسعه انسانی (HDI) بعنوان اصلی ترین مولفه توسعه پایدار تلقی می شود . مدیران و نخبگان بعنوان منشا خلاقیت و نوآوری توانایی تبدیل ابزار و امکانات بی ارزش به تجهیزات ارزشمند را دارند . این منابع عظیم را تحت عنوان سرمایه های فکری قلمداد می نمائیم .
یکی از مهمترین عوامل مانع پیشرفت وتوسعه پایدار در بسیاری از کشورها تحمیل جنگ توسط کشورهای پیشرفته در بین کشورهای جهان سومی می باشد که این کشورها با مدیریت عاقلانه خود نباید در دام و طله این کشورها بیفتند چون در این جنگها و کشمکشها کلیه منابع و منافع موجود کشورهای در گیر به چند کشور ابر قدرت سرازیر میگردد و باعث عقب افتادگی مملکت و مردم خود میگردد که مدیران عاقل و با هوش در برابر توطعه های این چنینی ایستاده و برای مردم و مملکت خود نامی ماندگار میشوند
۵ – سرمایه انسانی
شامل تمامی قابلیت های فردی، استعدادها ، دانش و تجربه کارکنان سازمان و مدیران می باشد. مواردی نظیر شایستگی، قابلیتها، ارتباطات و ارزش کارکنان. سرمایه انسانی یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و بصورت ترکیبی از شایستگی ها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود.
سرمایه انسانی مجموعه ای از دانایی ضمنی و دانایی صریح کارکنان سازمانی است که بین آنها توزیع شده یا نشده است و در هر حال برای سازمان ارزش به حساب می آید.
۶ – کارآفرینی
امروزه اهمیت کارافرینی از سطح سازمانها نیز فراتر رفته است ، چراکه کارافرینی فراتر از یک فعالیت صرفا اقتصادی و یا تجاری است و انگیزه های ناشی از آن در تمام قسمت های جامعه نفوذ کرده است . کارافرینی در خلاء اتفاق نمی افتد بلکه در یک محیط واقعی و در یک دنیای واقعی رخ می دهد . در حقیقت کارافرینی یک کالای با ارزش است (پرداختچی و دیگران ، ۱۳۸۵ ، ص ۷ ) .
کارافرینی با توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور ها ارتباط تنگاتنگی دارد و امروزه یکی از شاخص های توسعه در کشور های رو به رشد محسوب می شود .
نتایج مطالعات انجام گرفته در خصوص کارآفرینی در دهه های اخیر حاکی از آن است که بطور شگفت انگیزی میان کارآفرینی و بازده اقتصادی رابطه وجود دارد، به طوری که تحقیقات مذکور نشان می دهد، کارآفرینان یک عملکرد بسیار مهم و البته ویژه در اقتصاد دارند. آنها بطور نسبی منشاء ایجاد شغل، رشد بهره وری و تولید و تجاری کردن اختراعات سطح بالا هستند( میرجم و ورسولت، ۲۰۰۷، ص ۱۲۳).
در فارسی هم این اصطلاح در ابتدا کارفرمایی و سپس کارآفرینی ترجمه شد که هر دو، تر جمه خوبی از این واژه نیستند. به نظر می رسد، بهتر بود که این واژه به « ارزش آفرین» ترجمه می شد (احمد پور دریانی، ۱۳۸۰، ص ۳۷).
کارآفرینی فرآیندی است که در آن فرد کارآفرین با ایده های نو و خلاق و شناسایی فرصت های جدید و با بسیج منابع، مبادرت به ایجاد کسب و کار و شرکت های نو، سازمان های جدید و نوآور و رشد یابنده که توأم با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول یا خدمت جدیدی به جامعه می گردد، می نماید (استیونسون و جاریلو، ۱۳۹۰، ص۱۷).
در کشورها بسته وضعیت انها تعاریف تغییر میکند در بیشتر موارد اشتغال زایی با کار افرینی امیخته شده و از بین این دو استخراج میگردد که کارافرینی پروسه ایست که باید نتیجه ان چهار محصولی باشد در غیر ان اشتغالزایی میباشد
در کشور ما متاسفانه کارافرینی با مدیریت و استعداد نخبگان امیخته نشده است و در اکثر واحدها و سازمان ها فناوری های موجود بومی سازی نشده است این به این معناست که باافزایش تولیدات،وتوسعه نیرو وتجهیزات به پیشرفت وتوسعه پایدار دست نیافته ایم وباتحریم یا مشکلات احتمالی دیگرامکان شکست وجوددارد به همین دلیل پیشرفت و توسعه ان ها پایدار محسوب نشده و باید بکوشیم تا این هماهنگی را ایجاد کرده و کارافرینی واقعی را شاهد باشیم .
مثال سوء مدیریتی
درسال ۱۳۷۴ توسط اقای دلشاد طرح خودروی پاک خود شارژ به اداره ثبت اختراع ارائه میگردد در برسیهای اولیه اداره ثبت اختراع این طرح را برای بررسی تایید و به سازمان پژوهش ها به بخش پژوهش های ایران خودرو ارجا می نماید که این طرح با وجود مزیت سطح یک در ایران خودرو رد می شود.
کارآفرینی کیفیتی است که افراد را قادر می سازد یک فعالیت جدید را شروع کنند یا با قدرت و به طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند.
همانگونه که در صفحات قبل نیز گفته شد مدیران و نخبگان بعنوان سرمایه های انسانی سهم بسزایی در فرآیند توسعه در هر کشوری دارند. این سرمایه های انسانی می توانند در بستر کارآفرینی و با استفاده از نیروی ابتکار و خلاقیت منجر به توسعه هرچه بیشتر کشور گردند .
نتیجه گیری :
۱ – مدیران و نخبگان بعنوان ارکان مهم پیشرفت پایدار می توانند نقش موثری در فرایند پیشرفت و توسعه پایدار داشته باشند
۲ – فرآیند توسعه باید به سمت توسعه پایدار حرکت نماید تا همه گیر شود .
۳ – باتوجه بیشتربه جوانان خلاق و نوآورمی توان به توسعه سرعت بخشید .
۴ – مدیریت هر سازمان در رسیدن به فناوری و بومی سازی ان از مهم ترین ارکان پیشرفت است .
۵ – توجه بیشتر به وصل کارافرینان با نخبگان از مسایل مهم توسعه پایدار است .
۶ – ترویج اقتصاد دانش بنیان در بین واحدها و سازمان های فعال در کشور می تواند به توسعه و پیشرفت سرعت ببخشد .
۷ – نظارت و درخواست ازتولیدکنندگان داخلی برای تولیدمحصولات باکیفیت به فرایند توسعه پایدار کمک می کند .
۸ – ترویج وفرهنگ سازی دربین مردم برای خرید ومصرف تولیدات داخلی باعث حفظ و رشد سرمایه های داخلی میشود .
بدون دیدگاه